موارد و نکاتی که باید در سفر حج رعایت کنیم
کنگره سالانه حج همواره الهامبخش بسیارى از جنبشهاى آزادى خواهى و نهضتهاى عظیم براى گسستن زنجیرههاى ظلم و ستم و تعدى بوده است و این نکته با مراجعه به تاریخ اسلامى و انقلابهاى فرزندان اسلام روشن مىشود؛ زیرا نطفه بسیارى از نهضتهاى اسلامى که براى برانداختن حکومتهاى جور و ستم صورت مىگرفت در ایام حج بسته مىشد و این سرزمین الهامبخش چنین آزادیهایى بود.
منتها، سران سیاسى، در این اعصار به اهمیت چنین موضوعاتى توجه پیدا
کردهاند در حالى که اسلام از چهارده قرن پیش طرح آن را ریخته و اثرات
مطلوبى از آن گرفته است. متفکران اسلام که طبعا در اجتماع مزبور شرکت
خواهند داشت، مىتوانند آخرین تحولات اوضاع جهان اسلام را مورد بررسى قرار
دهند و پس از گرد آورى اطلاعات دقیق و تبادل نظر، در بهبود وضع مسلمانان
بکوشند و سرزمین اسلام را از عوامل ضد آزادى و استقلال پاک سازند و به
پیشرفت همه جانبه مسلمانان جهان کمک کنند.
چه اجتماعى سودمندتر از این که مىتواند بزرگترین حلقه اتصال میان مسلمانان جهان باشد و سران اسلام را از اوضاع یکدیگر آگاه سازد.
این کنگره مىتواند به وضع اقتصادى و فرهنگى مسلمانان کمکهاى شایانى
بنماید؛ زیرا متفکران و صاحبنظران - پس از اداى فریضه حج - مىتوانند در
محیطى آرام و پر از فضا و معنویت به تبادل افکار بپردازند و در زمینه فرهنگ
و اقتصاد که برخی خرید و فروش فیش حج را نیز در این حیطه می دانند اسلام طرحهایى بریزند.
سوغات حج واجب است؟ در سفر حجّ واجب، اجازه شوهر براى زن شرط نیست و زن
باید حج واجب خود را بهجا آورد حتی اگر شوهرش راضى به مسافرت او براى حج
نباشد، ولی بر فرض سۆال اگر سفر زن، برای عمره یا حج مستحب باشد و شوهرش
راضی به رفتن او نباشد، زن حق رفتن ندارد.معناى غسل کردن براى احرام این است که: «خدایا! من خود را
از گناهانم شست و شو دادم و نه تنها دیگر گناه نمىکنم که گناهان گذشته را
نیز از خود دور کردم».
وقتى در میقات تنظیف مىکنید، یعنى خود را از نفاق و ریا تطهیر مىکنید.
نظافت در میقات، تنها پاک و طاهر کردن بدن نیست؛ بلکه نشانه و سمبلى از
تطهیر دل است.3
راز لبیک گفتن آن است که: «خدایا! من پیمان مىبندم که هر چه طاعت توست بر
زبان جارى کنم و هر چه معصیت توست، زبانم را بر آن ببندم. عقد احرام سه
جزء دارد؛ پوشیدن دو لباس یا پارچه دوخته نشده، قصد حج یا عمره و لبیک
گفتن. با گفتن لبیک، احرام بسته مىشود و این عقد احرام است.
حضرت سجاد مىفرماید: راز عقد احرام این است که «خدایا! ارتباطم را از غیر
تو گسستم و تنهابه تو پیوستم». و سرّ ورود به حرم این است که:«خدایا! من
غیبت، بدگویى و عیب جویى احدى از ملت اسلام را نکرده، این کارها را بر خود
تحریم مىکنم». سرّ طواف، «حق مدار و حق جو بودن و فاصله نگرفتن از مرکزیت
توحید» است.
آن امام همام - علیه السلام - وقتى به اسم حجرالاسود و لمس و بوسیدن آن
رسید، فریادى زد که نزدیک بود بى هوش شود و امام سجاد علیه السلام از شبلى
پرسید: مىدانى حجرالاسود چیست؟ حجر، یمین الله و دست خداست و معناى دست
زدن به آن این است که: «خدایا! من تعهد مىکنم که دست به گناه دراز نکنم».
امامعلیه السلام پرسید: آیا معناى ایستادن در جایگاه و مقام ابراهیم و
نماز گزاردن در آن مقام را مىدانى؟ شبلى گفت: ظاهرش را انجام دادهام؛ ولى
نیت هایى را که مىفرمایید نکردم. امام - علیه السلام - فرمود: آیا وقتى
در کنار مقام، دو رکعت نماز طواف گزاردى، قصد کردى که ابراهیم گونه نماز
بخوانى و بینى شیطان را به خاک بمالى؟ شبلى گفت: خیر. این سؤال به این
معناست که آن کسى که در حال نماز، حواسش جمع نیست و خضوع و خشوع ندارد، به
جاى ابراهیم - علیه السلام - نایستاده است و اگر ابراهیم گونه نماز
نخواند، بینى شیطان را به خاک نمالیده است.
فرمود : وقتی گوسپند قربانی را سر
بریدی، آیا نیت کردی که حلقوم طمع را جدا کنی و آیا به هنگام قربانی توجه
داشتی که راه ابراهیم را می روی آن بزرگ انسانی که یگانه فرزند عزیز خود را
به قربانگاه آورد تا برای محبوب خود فدا کند ؟گفت : نه.فرمود : هنگام
بازگشت به مکه و طواف بیت در قصد و نیت داشتی که از دریای عنایت حق بهره
برده و به مسیر بندگی و عبودیت روی آورده به رشته محبت و ولایت او دست
آویخته، واجبات حضرتش را ادا کرده، به مقام قدس و رحمت او تقرب جویی ؟ گفت :
نه.در این حال بود که صدای گریه امام بلند شد و شدت تأثر و ناراحتی او به
اندازه ای بود که گویا مفارقت روح از بدنش نزدیک شده، می گریست و پی درپی
می فرمود : آه... آه !آن گاه فرمود : ای شبلی ! آن کس که دست به حجر الأسود
بگذارد به مانند آن است که با خدای خود دست داده.نکو بنگر ای بنده ناچیز
شکسته ! و ای موجود ضعیف افتاده ! که کجایی و چه می کنی، پاداشی را که خدای
بزرگ بر این برنامه عالی قرار داده ضایع مکن و عهدی که با دوست بسته ای
مشکن، آگاهی و می دانی که روی گردانی از امر او گناه و معصیت است و مخالفت
با فرمانش بزرگ ترین عامل شکستن پیمان تو با اوست.سپس فرمود : ای شبلی ! آن
زمان که در مقام ابراهیم ایستادی، اراده داشتی که از آن هنگام به بعد
هرگاه بر فرمانی از فرامین الهی ایستادی، مقاومت کنی و تا فرمانش را نبری
از پای ننشینی و از هر گناهی دوری جسته و خویشتن دار باشی ؟گفت : نه.فرمود :
آیا به هنگام نماز در آن مقام بزرگ عزم داشتی که از خطوط بندگی ابراهیم
پیروی کنی و دماغ شیطان را به خاک بمالی ؟ گفت : نه.فرمود : پس در حقیقت در
مقام ابراهیم نایستاده و در آن جای مقدس نماز به جا نیاورده ای.
امام - علیه السلام - از شبلى پرسید: آیا بین صفا و مروه، سعى کردى؟ شبلى
گفت: آرى. امام - علیه السلام - فرمود: مىدانى راز آمد و رفت بین این دو
کوه چیست؟ یعنى: «خدایا! من بین خوف و رجا وبیم و امید به سر مىبرم».
«صفا» یادآور تصفیه و تهذیب روح و «مروه» یادآور مردانگى و مروت است.آن گاه به لباس احرام و سایر البسه ها
با دیده عقل نظر کن، ببین در سایر لباس ها در طول تاریخ از باب غرور و تکبر
چه جنایت ها که بر بشر مظلوم نرفته و در این لباس چه بیگانه ها که آشنای
حرم نشدند.
وقت به درآوردن لباس ظلم، لباس فخر، لباس کبر، لباس غضب، لباس درّندگی; و
پوشیدن لباس توبه، لباس کرامت، لباس عام، لباس ذکر، لباس توجه، لباس مراقبت
و لباس طاعت و لباس ترک گناه است.
آری، احرام ببند، تا از بار هر لباسی جز لباس حق سبک شوی، با همه در این
لباس همرنگ و همگام شو، تا بدانی چیزی نیستی و آنچه در حق خود تصور می کردی
خیالی بیش نبود.در این لباس از من بمیر و به او زنده شو، از چنگال شیطان درآی و به دامن
دوست آویز، از تعلقات خود را نجات ده و آن گاه وارد دنیای با عظمت نیت شو.
نیت
پس از پوشیدن لباس احرام، نوبت نیت است، نیت یعنی قصد، یعنی آهنگ، یعنی
توجه، آن هم توجه به سوی اولین و آخرین مقصد و این توجه تحقق پیدا نمی کند،
مگر با بریدن از ما سوی اللّه.در این حال فقط به مقصد حقیقی و مقصود واقعی
توجه داشته باش، مقصدی که بازگشت همه موجودات به اوست.آری، به او باز گرد،
این همه بیراهه رفتن بس است، این همه پشت به حقایق کردن کافی است، آخر باز
گرد، بازگشتنی که در آن بازگشت نباشد.با چنین عزمی آن سفر معنوی، آن سیر
ملکوتی، آن حرکت الهی را شروع کن، تو را به خدا در مسئله نیت به لفظ تنها
دل خوش نباش، از لفظ کاری ساخته نیست، هر چه هست مربوط به دل است.